امروز مقاله اي تحت عنوان دلايل شكست سازمانهاي كوچك و به صورت خاص كارافرينان مطالعه كردم. در اين مقاله عوامل مختلفي را از ادبيات نظري و مصاحبه با نخبگان شناسايي كرده بود. اين شركت ها اغلب با اراده وصف ناشدني كار خود را شروع مي كنند و تصور بر اين است كه اراده حلال همه مشكلات آنها خواهد بود و اگر با اراده كار خود را شروع كنند مي توانند از پس همه مشكلات برآيند. ولي:
اراده حلال همه مشكلات نيست!
اغلب عواملي كه در مقاله مذكور و ساير مقالات به عنوان دلايل شكست شركتهاي كوچك و كارافرينان عنوان مي شود را مي توان ناشي از فقدان مهارت در ساير موارد و حوزه هاي مورد نياز دانست. البته اين ادعا كمي سنگين است ولي مي توان بخش عمده از از اين عوامل را تحت عنوان "كمبود مهارت" جايابي كرد.
البته اين مورد را مي توان در زندگي شخصي و حتي در كسب و كارهاي جاري نيز مشاهده كرد. به عنوان مثال يك كارمند هر روز گله از كمبود وقت و حجم كاري بالا دارد ولي فرد از آنجايي كه تمايل به ماندن بالايي در سازمان دارد-به دلايل مختلف- با اراده اي وصف ناشدني كار خود را با زحمت فراوان انجام مي دهد ولي زماني كه خروجي وي را بررسي مي كنيم چندان قابل توجه نيست. واقعاً دليل چيست؟
دليل را مي توان در فقدان مهارت جستجو كرد. فرد مهارت كار با نرم افزار وورد و اكسل را ندارد براي همين مجبور است با امكانات مقدماتي وورد وقت زيادي را صرف مرتب كردن يك گزارش كند.
استفان كاوي در كتاب هفت عادت مردان موثر خود، يكي از عاداتي كه بر آن تاكيد دارد اين است كه كاهي لازم است "اره را تيز كنيد".
واقعاً چقدر از وقت خود را صرف تيز كردن اره مي كنيم؟ چقدر به توسعه مهارتهاي خود اهميت داده ايم؟ آيا تا كنون فكر كرده ايم كجاها ارادهي زيادي داشته ايم ولي چون مهارت نداشته ايم سرخورده شده ايم؟
بهتر نيست به جاي اينكه انرژي خود را با اراده زياد هدر دهيم، بخشي از اين اراده را صرف بهبود مهارت كنيم؟
اگر مفيد بود، اين مبحث را با دوستان خود به اشتراك بگذاريد.
سلام
اینکه ما چیزهایی را با چیزهای دیگر اشتباه میگیریم، یا چیزی را با چیز دیگر میخواهیم جبران کنیم، یک آفت پرتکرار در توسعه فردی است. نکته خوبی اشاره کردید. استفاده کردم.
سربلند باشید
با سلام
ممنون از نظر لطفتون.
پيروز باشيد.