در نوشته های قبلی(مثلا اینجا) در خصوص اعتماد نوشته ام. در این نوشته کمی در خصوص تصورات غلط در باب اعتماد وجود دارد اشاره میکنم.
اعتما یک موضوع نرم است.
ما به اعتماد به عنوان یک موضوع نرم(Soft) نگاه میکنیم مانند فرهنگ سازی، بنابراین انتظار داریم پیامدها و اثرات آن هم نرم و غیر قابل لمس باشد. در صورتی که اثر آن کاملا روی بهره وری و کارایی افراد و سازمانها مشخص و قابل اندازه گیری است. نرم بودن اعتماد نبایستی ما را از اثر کلی آن روی عملکرد و بهره وری غافل کند.
اعتماد آهسته شکل میگیرد.
بنابراین در خصوص رفتارهای کوتاه مدت و برخورد اول کمی کاهلی میکنیم و دقت کمتری به خرج میدهیم. شبیه به دانشجویی تازه ترم یک است و به خاطر جابجایی یک ساعته یک کلاس، کل دانشکده را خبر کرده است. این دانشجو به این فکر نمیکند اولین تصویری که استاد از وی میگیرد چیست؟ یا فردی که برای مصاحبه آمده و مدارک کامل همراه ندارد یا دیر می آید یا هرچیزی شبیه به این. علی رغم اینکه اعتماد یک فرایند بلند مدت است، میتواند به سرعت هسته اولیه آن کاشته شده و شکل بگیرد. از بذر اولیه اعتماد غافل نشوید
اعتماد مبتنی بر شخصیت شکل میگیرد.
این هم یکی دیگر از تصورات غلط در باب اعتماد است که ما به شخصیت افراد اعتماد میکنیم. یعنی در اصل اعتماد را تک بعدی و صرفا بر اساس شخصیت میدانیم در صورتی که اعتماد چند بعدی است و علاوه بر شخصیت، قابلیتهای فرد هم اثر بسیار مهمی در شکل گیری اعتماد دارد و مثلا ممکن است به قابلیتهای یک نفر اعتماد داشته باشید ولی به کاراکتر و شخصیت وی خیر و برعکس.
اعتماد صفر و یک است. یا هست یا نیست.
این هم یکی دیگر از دیدگاه های غلط در باب اعتماد است. اعتماد سطوح مختلفی و ابعاد مختلفی دارد و حالات وجودی آن بسیار متنوع است. اعتماد میتواند همزمان در یک حوزه ای ایجاد و در حوزهی دیگری خراب شود. اعتماد در طی زمان کم و زیاد می شود و به صورت مستمر میزان و کیفیت آن در حال تغییر است. یک مثال ساده اینکه شما به لوله کش در خصوص لوله های ساختمان اعتماد کامل دارید، ولی هیچگاه یخچال خود را برای تعمیر به او نمیسپارید. یا نگهبان ساختمان بسیار مرد شریفی است و شما به شخصیت وی کاملا اعتماد دارید، ولی این اعتماد به شخصیت باعث نمیشود به رانندگی وی هم اعتماد کنید و ماشین خود را برای کارواش بردن به وی بسپارید..
اعتمادی که از دست رفت دیگر بازسازی نمیشود.
این هم تصور بسیار اشتباهی است. ممکن است بازگرداندن اعتماد کمی سخت باشد، ولی به هر سختی که باشد، باز امکان پذیر است. علاوه بر اینکه با توجه به چند بعدی بودن اعتماد، خراب شدن اعتماد در یک رابطه، ممکن است تک بعدی باشد، مثلا تنها اعتماد فردی در خصوص قابلیتها از دست رفته باشد و شما می توانید با استفاده از ابعاد دیگر اعتماد که باقی مانده است، جنبه های دیگر را تقویت و بازسازی کنید.
اعتماد ایجاد شدنی است و آموزش دادنی نیست.
اعتماد کردن و ایجاد آن در دسته مهارتهای نرم دسته بندی میشود. وقتی در دسته مهارتها دسته بندی میکنیم، یعنی قابل یادگیری و آموزش است و با کسب این مهارت میتوان در خود مزیت رقابتی ایجاد نمود. بنابراین، اینکه شما بتوانید اعتماد دیگران را به خود جلب کنید یا اینکه بتوانید سرعت اعتماد کردن خود به دیگران را افزایش دهید، جزو مهارتهای رهبری و قابل آموزش است.
اعتماد کردن، به شدت ریسکی است.
این جمله شبیه به این است که بگوییم رانندگی کردن به شدت پر ریسک است. در اصل رانندگی کردن پر ریسک نیست، کجا، چگونه، با چه ماشینی ، در چه جاده ای، با چه سطح از مهارتهای رانندگی، و مواردی از این دست تعیین میکند که رانندگی ریسکی است یا خیر. اعتماد هم همین است، ریسکی نیست. اعتماد اشتباه کردن ریسکی است. نداشتن مهارت در چگونگی و کم و کیف اعتماد ، آنرا ریسکی میکند.
اعتماد فردی است.
اعتماد فردی نیست، اعتماد هم فردی است هم جمعی. ضمن اینکه اعتماد به یک فرد، در پیامد خود در همان زمان به احتمال خیلی زیاد اعتماد به یک جمع را نیز به همراه خواهد داشت. برای همین است اغلب محققین اعتماد را بیشتر از اینکه یک موضوع روان شناسی بدانند آنرا یک موضوع حوزه مطالعات اجتماعی و جامعه شناسی میدانند. در جامعه ای که اعتماد جمعی نیست، قطعا اعتماد فردی هم وجود نداشته که در پی آن اعتماد جمعی هم شکل نگرفته است.
بازتاب: سطوح اعتماد: ترس، دانش و همدلی | قراول، دیدبان رفتار سازمانی