در ادامه معرفي مدلهاي فرهنگي، در اين نوشته قصد دارم مدل فرهنگي كلاهان و استرادبك را معرفي كنم.
کلاکهان و استرادبک در سال 1952 در مقاله ای تاکید کرد که بایستی یک طبقه بندی جهانی که بتواند فرهنگها را توصیف کند، وجود داشته باشد(میت و اندروز، 2009-29). آنها چارچوبی را به شرح ذیل پیشنهاد دادند. این چارچوب از متداول ترین مدلهایی است که برای تفکیک و تشخیص فرهنگها از یکدیگر بکار برده میشود. این مدل شش بعد را در نظر میگیرد:
- رابطه انسان با طبیعت
- زمان از دیدگاه فرهنگ
- ماهیت مردم
- توجه به کار
- رابطه افراد با یکدیگر
- مفهوم فضا
رابطه انسانی با طبیعت
آیا انسان مقهور طبیعت و عوامل محیطی اطراف خود بوده و با آن کنار میآید و سازش خواهد کرد، یا این که حاکم برآن می باشد؟ در بسیاری از کشورهای خاور میانه مردم چنین میپندارند که سرنوشت زندگی از پیش تعیین گردیده است. هر اتفاقی رخ دهد آنرا ارادهی خدا میدانند. برعکس، آمریکایی ها و کانادایی ها چنین باوری ندارد. آنها براین باورند که میتوانند طبیعت بر طبیعت فائق آیند. برای مثال، آنان مایلند در هر سال میلیاردها دلار صرف تحقیقات سرطان و سایر بیماری های ناشناخته کنند زیرا معتقدند که میتواند به علت سرطان پی برده و بر آن فائق آمد(رابینز، 1377-78).
می توان انتظار داشت که وجود این دیدگاههای متفاوت نسبت به طبیعت میتوانند به رفتارهای سازمانی اثر میگذارند. مثلا در محیطی که مردم باور دارند که همه چیزها از پیش تعیین شده و سرنوشت دستی بسیار قوی دارد، مساله تعیین هدف نمی تواند چندان جدی گرفته شود.
اگر قرار باشد چنین تصور شود که مردم برای تامین یک هدف، کار چندان زیادی نمی توانند بکنند، پس اصلا چه لزومی دارد که هدفی را تعیین کنند؟ در جامعه، محیط یا فرهنگی که با محیط سازگاری دارند، هدفها تعیین میشوند، ولی انحراف از مسیر یا نرسیدن به هدف غیرعادی و دور از انتظار نیست، و سرانجام این که مسئولان سازمانها و دستاندرکاران احساس مسئولیت زیادی نمی کنند و پرداخت جریمه یا میزان تنبیه هم در حداقل ممکن است. در جامعه یا محیطی که مردم خود را حاکم بر طبیعت میدانند، مساله تعیین هدفها اهمیت زیادی دارد، از مردم و مسئولان انتظار میرود که به آن هدفها برسند، اگر کوتاهی کنند و آن هدفها تامین نشود، میزان جریمه یا تنبیه آنها بسیار زیاد است(فرنسسکو و گولد، 2005- 53).
فرهنگ و زمان
آیا در فرهنگ مورد بحث، به گذشته، حال یا آینده بیشتر توجه میشود، جوامع از دیدگاه ارزشی که برای زمان قائل میشوند با هم متفاوتند. برای مثال، در جوامع غربی، زمان به عنوان یکی از منابع نایاب تلقی میشود؛ آنان بر این باورند که وقت طلاست. بنابراین، باید از آن کمال استفاده را نمود. آمریکایی ها به زمان حال و آینده نزدیک توجه زیادی میکنند. در کل فرهنگهای حال گرا بر یک دوره کوتاه مدت تمرکز می کنند(فرنسسکو و گولد، 2005- 55). شاید به همین علت باشد که نتیجه فعالیتها و عملکردهای سازمانها را در دورههای کوتاه مدت و میان مدت اندازه می گیرند و ارزیابی میکنند. در یک نمونه از سازمان در آمریکای شمالی، افراد و اعضا، هر شش ماه و هر سال یک بار مورد ارزشیابی قرار گرفته در صورتی که در ژاپن ارزیابیهای بلند مدت تر انجام میگیرد. معمولاً به کارکنان ژاپنی مدت زمان زیادی وقت داده میشود تا خود را بروز دهند و ارزش خود را افزایش دهند. برخی کشورها به گذشته توجه میکنند. برای مثال، ایتالیایی ها سنت پرست هستند و هموراه میکوشند تا سنتها و رویدادهای تاریخی خود را زنده نگه بدارند(رابینز، 1377-80).
ماهیت مردم
ماهیت اصلی انسان، اعتقاد فرهنگی را در انسانها به عنوان یک ماهیت خوب، شیطانی یا مختلط مورد ارزیابی قرار می دهد(فرنسسکو و گولد، 2005- 55). آیا از دیدگاه فرهنگ مورد نظر، مردم آن دیار خوب، بد یا میان آن دو و ترکیب آن دو می باشند؟ در بسیاری از کشورهای جهان سوم، اصولاً مردم خود را امین، صادق و قابل اعتماد می پندارند. در حالیکه، در روسیه، چنین تصور می گردد که مردم اصولاً شرور، بدذات و متقلب هستند(رابینز، 1377-81).
به سهولت میتوان مشاهده کرد که دیدگاه یک فرهنگ نسبت به طبیعت و خطرات مردم، چگونه میتواند بر شیوه مدیریت در آن جامعه اثر بگذارد. در جوامعی که پنداشته میشود مردم طبیعتاً شرور و پست هستند، نوع حکومت دیکتاتوری است. در جوامعی که برای ارزشهای انسانی احترام قائل میشوند و به آنها اعتماد میکنند، نوع مدیریت یا حکومت جنبه مردمی یا دموکراتیک دارد. در فرهنگهای مختلط، در مدیریت و رهبری جامعه یا سازمان به مشارکت افراد و اعضای سازمان اهمیت داده میشود، ولی کنترل شدیدی اعمال میشود تا موارد انحراف به سرعت مشخص و اصلاح شود.
توجه به کار یا فعالیت
در هر جامعهای بسیاری از مرم اهل کار و به اصطلاح مرد عمل می باشند و همواره بر انجام کارها تاکید میکنند. در حالیکه، در برخی از جامعه ها به زمان و خوش گذرانیدن توجه نموده و همواره تلاش می کنند از همه لحظهها لذت ببرند و باز این که مردم بعضی از جوامع میکوشند بر هوای نفس غالب آیند و به اصطلاح قدر «لذت ترک لذت» را به حد عالی می دانند(رابینز، 1377-81).
مردم آمریکای شمالی اهل کار و عمل هستند، آنها بسیار کوشا هستند و مایل اند نتیجه کار خود را به صورت ارتقای مقام، افزایش حقوق و پاداش و سایر شکلها ببینند. از سوی دیگر، اهالی مکزیک به زمان حال و خوشگذرانیدن توجه میکنند. ساعتهای بسیار زیادی صرف ناهار میکنند و در بعدظهرها کار چشمگیری انجام نمی دهند. فرانسوی ها بر منطقع استدلال و اقدامات نابخردانه تاکید میکنند.
رابطه افراد با یکدیگر
می توان فرهنگها را بر اساس این که چه کسی مسئولیت رفاهی مردم را بر عهده دارد، طبقه بندی کرد. برای مثال،آمریکایی ها بسیار فردگرا هستند. آنها برای معرفی خود از شخصیت فردی و دستاوردهایشان استفاده میکنند. آنها برای معرفی خود از شخصیت فردی و دستاوردهایشان استفاده میکنند. آنان بر این باورند که هر کس مسئولیت خویش را بر عهده دارد. در کشورهایی مثل مالزی به گروه توجه میشود. در این کشورها در گرد هماییهای مذهبی و در آهنگهای مذهبی، به مسئله اتحاد، وفاداری به جامعه و کشور تاکید زیاد میشود. در کشورهایی چون فرانسه و بریتانیا جهت گیری به گونهی دیگری است. آنها به طبقات اجتماعی و پستهای سازمانی توجه میکنند. در این کشورها، افراد در سلسله مراتب اداری قرار میگیرند و معمولا پست یا مقام اداری فرد یا گروه، برای یک دورهی زمانی نسبتاً طولانی ثابت میماند. این جوامع حالت اشرفیت و خود بزرگبینی به خود میگیرند.
برای طرح ریزی مشاغل، شیوههای تصمیم گیری، تعیین الگوهای ارتباطی، سیستم پرداخت حقوق، مزایا و پاداش و تعیین رویه ها و روشهای اجرایی در سازمان، گرایش فرهنگی جوامع نقش مهمی ایفا میکند. برای مثال، در جوامع فردگرا در گزینش کارمندانب مساله توان یا عملکرد فرد توجه میشود و در جوامعی که به صورت طبقاتی اداره میشوند یا فرهنگ طبقاتی بر آنها حاکم است مساله گزیش، به وضع داوطلب از نظر نوع طبقه اجتماعی، بستگی دارد.
مفهوم مکان یا فضا
این بعد نشان می دهد که افراد چگونه با مالکیت فضایی ارتباط برقرار میکنند(فرانسسکو گولد، 2005-57). مالکیت مکان آخرین موضوعی است که مورد توجه قرار میگیرد. بعضی از فرهنگها بسیار باز هستند و کارها را در محیطی باز و در حضور همکاران انجام میدهند. نکته مقابل آن فرهنگهایی هستند که اصرار دارند امور به صورت خصوصی صورت گیرد و به همه چیز جنبه سر و رمز و رازی میدهند. جوامعی هم هستند که دارای ترکیبی از این دو روش میباشند و بین این قطب قرار میگیرند. سازمانهای ژاپنی منعکس کننده طبیعت باز جامعه خود میباشند. برای مثال، در آن کشور به ندرت امکان دارد که مدیران و مقامات سازمانی، دفاتر خصوصی و مجلل داشته باشند. مدیران و کارمندان در یک اتاق کار میکنند و میزهای آنان به وسیله دیوارهای چوبی از یکدیگر جدا نمی شود. در آمریکای شمالی هم، سازمانها منعکس کننده ارزشهای فرهنگی هستند. در این سازمانها برای نشان دادن مقام اداری و اصالت فرد، مدیران دارای دفاتر و اتقاهای خصوصی هستند. نشستهای مهم پشت در اتاقهای بسته انجام میشود. اغلب اتاقهای بزرگ و مجلل اختصاصی به مقامات بالای سازمان داده میشود. در جوامعی که حالت ترکیبی از دو فرهنگ یاد شده دارند، میز افراد و کارکنان سازمان در اتاقهای نسبتاً بزرگی قرار میگیرد که با دیوارهای تقریباً 2متری از یکدیگر تفکیک میشوند و بدین گونه به این افراد نوعی فضای محدود خصوصی داده میشود. به هنگام طرح ریزی مشاغل و تعیین نوع ارتباطات در سازمان، مساله نگرش جامعه از فضای کار، اهمیت زیادی دارد(رابینز، 1377-83).
بازتاب: استراتژي های فرهنگ سازماني بر اساس مدل دنیسون : قراول، دیدبان رفتار سازمانی
بازتاب: ورزشکاران، المپیک و عنصر فرهنگ - قراول، دیدبان رفتار سازمانی
بازتاب: فرهنگ شرقی، مدیریت غربی - قراول، دیدبان رفتار سازمانی
بازتاب: مديريت منابع انساني و جهاني شدن - قراول، دیدبان رفتار سازمانی