استراتژي های فرهنگ سازماني بر اساس مدل دنیسون

شاید یکی از جذاب ترین حوزه های رفتار سازمانی حوزه فرهنگ باشد. فرهنگ در اصل سبک زندگی ماست. همه آن کارهایی که انجام می دهیم و یا انجام نمی دهیم، تشکیل دهنده فرهنگ ما هستند. فرهنگی هم در سطح ملی و هم در سطح سازمانی تعریف می شود. در نوشته های قبلی در خصوص فرهنگ ملی(مدل هافستد و مدل کلاکهان و استرادبک) توضیحاتی عرض کرده ام که حتما توصیه می کنم قبل از مطالعه این نوشته آنها را مطالعه بفرمایید. در این نوشته بر فرهنگ سازمانی متمرکز هستیم. شاید یکی از بهترین مدلهای مناسب برای ارزیابی و توصیف فرهنگ سازمانی، مدل دنیسون باشد. دنيسون و ميشرا (دفت، 2004) انواع فرهنگ سازماني را بر مبناي دو بعد کانون توجه و نیاز محیطی به صورت زیر تقسیم بندی کرده است:Picture3

1- فرهنگ بوروکراتیک

فرهنگ بوروکراتیک یا دیوانسالاری به امر داخلی سازمان توجه می کند و برای محیطی مناسب است که از ثبات نسبی برخوردار باشد. در چنین سازمانی فرهنگی حاکم است که برای انجام کارها از روشی مشخص و باثبات استفاده شود. افراد مشارکت بسیار اندکی در امور سرنوشت ساز سازمان دارند و کارها براساس رویه ای باثبات و با ایجاد هماهنگی و اشتراک مساعی  بین اعضا انجام می شود. موفقیت سازمان در گرو یکپارچگی و کارایی بالاست.

2- فرهنگ ماموریتی(Mission culture)

سازمانی که چنین فرهنگی دارد می کوشد تا نیازهای محیط خارجی را تامین کند، ولی الزامی در خود نمی بیند که به سرعت دستخوش تغییرات قرار گیرد. در فرهنگ ماموریتی به دیدگاههای مشترک(از نظر هدف سازمان)توجه زیادی می شود.افراد کاملا در جریان امور و مسیسری که شرکت باید طی کنند قرار می گیرند و رهبران سازمان دارای دید مشترک می شوند، آینده را ترسیم می کنند و آن را در معرض دید همگان قرار می دهند.

3- فرهنگ مشارکتی

در فرهنگ مشارکتی از اعضای سازمان خواسته می شود که در امور مشارکت کنند تا شرکت بتواند از عهده انتظارات عوامل محیطی در حال تغییر برآید. در این فرهنگ به نیاز کارکنان توجه می شود و همین امر موجب می شود که فرد احساس مسئولیت و مالکیت در شرکت نماید و از این رو به سازمان تعهد بیشتری دارد.

4- فرهنگ انعطاف پذیر(Adaptability culture)

از ویژگیهای  فرهنگ انعطاف پذیر یا سازشکاری یا فرهنگ کارآفرینی این است که از مجرای انعطاف پذیری و از نظر استراتژیک به محیط خارجی توجه شده و کوشش می شود تا نیاز مشتریان تامین گردد. در این فرهنگ هنجارها و باورهایی مورد تایید قرار می گیرند یا تقویت می شوند که بتوان به وسیله آن علایم موجود در محیط را شناسایی و تفسیر نمود و برآن اساس واکنش مناسب از خود نشان داد، یا رفتاری مناسب در پیش گرفت. چنین شرکتی در برابر طرح های جدید واصلی به سرعت از خود واکنش نشان داده، توان این را داشته باشد که تجدید ساختار نماید و به خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی ارج بگذارد.

استراتژی های فرهنگ سازمانی

مبتنی بر این چهار نوع فرهنگ سازمانی،  می توان چهار نوع استراتژی فرهنگی را نیز تبیین نمود که البته بایستی همراستا با استراتژی کلان شرکت تبیین شوند:

فرهنگ تداوم رويه(بوروكراتيك)

اين استراتژي براي محيط هايي مناسب است كه از ثبات نسبي برخوردار باشند. براي انجام كارها از روش مشخص و با ثبات استفاده مي شود. كارها براساس ايجاد هماهنگي و تشريك مساعي بين اعضاء انجام مي شود.

فرهنگ مأموريتي(بازاري)

به ديدگاه هاي مشترك (از نظر اهداف سازمان) توجه زيادي مي شود. رهبران سازمان داراي ديدگاه مشترك مي شوند، آينده را ترسيم مي كنند و آن را در معرض ديد همگان قرار مي دهند. 

فرهنگ مشاركتي(قبيله اي)

در اين حالت به نيازهاي كاركنان توجه زيادي شده و همين امر موجب عملكرد عالي سازمان مي گردد. مشاركت در امور موجب مي شود كه فرد احساس مسوؤليت و مالكيت در شركت بنمايد و از اين رو نسبت به سازمان تعهد بيشتري پيدا كند. 

فرهنگ انعطاف پذير(كارآفريني)

در اين حالت، هنجارها و باورهايي تقويت مي شوند كه بتوان بدان وسيله علائم موجود در محيط را شناسايي نمود و بر آن اساس واكنش مناسب از خود نشان داده و يا رفتاري مناسب در پيش گرفت. 

استراتژی های فرهنگ سازمانی در دسته استراتژی های وظیفه ای می تواند قرار گیرد و به شرطی موفقیت آمیز خواهند بود که در راستای استراتژی کلان سازمان باشند. پس قبل از تدوین استراتژی فرهنگ سازمانی شرکت خود، استراتژی سازمان خود را مکتوب و مدون کنید و سعی کنید در راستای آن حرکت کنید.

پیروز و پایدار باشید.

اگر مفید بود با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

1 دیدگاه دربارهٔ «استراتژي های فرهنگ سازماني بر اساس مدل دنیسون»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *