مقدمه
در حال و هوای این ایام دوست داشتم مطلبی بنویسم، از آنچه از پای منبرها و از درون کتابها از عاشورا یاد گرفتم مبنای این حرکت اخلاقی است، هدف آن امری است متعالی، بنابراین تصمیم گرفتم در این حوزه بنویسم و دیدم چه بهتر است که از فعالیتهای روزانه ما مصداقی باشد. رویکردها در حوزه اخلاق متنوع و متکثر است و البته دو دیدگاه وظیفه گرایی و نتیجه گرایی بیشتر مورد توجه است، در دیدگاه وظیفه گرایی، مکلف به وظیفه ی اجرای کار درستیم و نتیجه را در کوتاه مدت و یا حتی بلندمدت دنیوی هم زیاد جستجو نمیکنیم، تلاش میکنیم در مسیری که تصور میکنیم، تصور میکنیم اخلاقی است و تصور میکنیم درست است:"تو نیکی میکن و در دجله انداز". در نقطه مقابل، دیدگاه نتیجه گرایی است و در واقع ما تلاش میکنیم در حالی که مدام در حال محاسبه هستیم که در کوتاه مدت چه چیزی از این اقدام عایدی ما خواهد شد. اینجا حتی هدف هم نتیجه را ممکن است توجیه کند و معیار خیر و شر بودن اقدام، نتیجه ای است که برای ما حاصل میکند.
بنابراین با این مقدمه در ذهن، متن ذیل را نوشتم، آنجا که ما در رفتار روزانه خود به جای تلاش برای اجرای وظایف محوله و البته همراه با تعقل، رویکرد نتیجه گرایی صرف را عملیاتی میکنیم، شاید درس ابتدایی این ایام برای ما این باشد که کمی تغییر رویکرد اخلاقی دهیم و معیار خیر و شر را وظایف قرار دهیم نه نتایج.
متن
از ابتدای وجود بشر و شکل گیری تمدنها، اولین سوالها در تعریف امر اخلاقی و یا به اصطلاح امر متعالی بوده است. هرچه بشر بیشتر به جلو آمده و هرچه از قدمت این سوال میگذرد، بیشتر از اینکه از میزان پیچیدگی آن کمتر شود، هر روز بیشتر بر آن افزوده میشود و تعاریف و تبیین ها گسسته تر. به عنوان نمونه یکی از موضوعات جدید در این حوزه امر اخلاقی در پیشرفت تکنولوژی است. تحلیل ها به تناقض گراییده و هیچ همگرایی نخواهید در این مسیر دید، گروهی اخلاق را امری پسینی و گروهی امری پیشینی نسبت به فناوری میدانند. و مطمئن باشید که هرچه بیشتر در این موضوع مطالعه کنید، بیشتر از اینکه به پاسخهای بیشتری برسید، تنوع و تکثر سوالات در ذهن بیشتر خواهد شد. البته موضوع این مطلب این نیست، موضوع و تمرکز من در این نوشته امر اخلاقی و امر متعالی در سازمان است.
ما هر روز با این سوال روبرو هستیم که خیر چیست، شر چیست؟ شاید یکی از مبهم ترین عبارات هم در این حوزه کرامت انسانی باشد. به عنوان نمونه چه چیزی کرامت یک انسان را زیر سوال میبرد؟ تا چه میزان حد و مرز برای افراد در قالب امر اخلاقی تعریف میشود و از کجا این مسئله بر خلاف کرامت و آزادی انسانی است؟ سوالاتی از این دست شاید بی پایان، و مطالعات مرتبط شاید همراه با پیچیدگی بیشتر باشد ولی همیشه هم مورد علاقه بوده و هم ضروری.
اینکه چه چیزی خوب است، در واقع پاسخ این سوال است که چه چیزی ارزشمند است و در نقطه مقابل تعریف اینکه چه چیزی بد است، در واقع اثبات و تبیین بی ارزش بودن آن است.
بنابراین افراد همیشه در تعریف خیر و شر، اولین نکته ای که در نظر میگیرند همین نکته است، چیزی که خیر تعیین میکنم ارزشمند میشود، باید میشود، خوب میشود، برای من مفید است یا خیر؟ یک نکته ظریف اینجا مطرح میشود، که آیا امر خیر همان امر درست است؟ یا امر شر همان امر نا درست است؟ و اینکه آیا قانون همان امر درست است، یا خلاف قانون همان امر نادرست است؟ به نظر میرسد در حوزه اخلاق این سه حوزه خیر، درست و قانون را از یکدیگر مجزا میکنند. کما اینکه ممکن است چیزی قانونی باشد ولی درست و یا خیر نباشد.
برگردیم سر موضوع اصلی: چه چیزی را در سازمان امر اخلاقی یا خیلی ساده خیر میدانیم؟ چه چیزی را درست میدانیم؟ و نهایتاً چه چیزی را قانونی میدانیم؟ تکلیف سوال آخر که مشخص است، هرچه دستورالعمل شود، یا بهتر بگوییم در سلسله مراتب سازمانی و خط فرماندهی دستور شود، قانون است که البته خط سیر تصویب و قانون را نیز بایستی طی کرده باشد.
ولی چه چیزی خیر است؟ اگر به مقدمات این متن مراجعه مجدد کنیم، هرچه برای ما به صورت نتیجه ای ارزشمند باشد را تمایل داریم به عنوان یک امر خیرتلقی کنیم. کمی مصداقی تر و اغراق آمیزانه بگویم: اگر بی نظمی به نفع ما باشد و در واقع برای ما ارزش و ارزشمند باشد، به دنبال دلایلی برای اثبات این میرویم که در سازمان ما به خلاقیت شدید نیاز داریم، از سویی بی نظمی بخش جدایی نا پذیر خلاقیت در سازمانهای امروزی است و اساسا بدون وجود بی نظمی خلاقیتی رخ نخواهد داد. بنابراین در جهت رشد و توسعه سازمانی، بی نظمی امر بد و نا مناسبی نیست بلکه کاملا امری اخلاقی و درست بوده که بایستی به صورت قانون هم در بیاید. اینجاست که میبینیم عده ای به دنبال اصلاح ایین نامه ها و یا زیر سوال بردن آن میروند.
در واقع بشر امر اخلاقی را نسبی در نظر گرفته و مبتنی بر نفع کوتاه مدت و بلند مدتی که از این امر متعال میبرد، به تعریف مصادیق آن میپردازد. اینجاست که تعریف کرامت انسانی را به عنوان یک امر متعالی و امیر اخلاقی سخت میکند. اینجاست که نمیتوان توافق کرد که وقتی از کرامت انسانی صحبت میکنیم در واقع از چه داریم صحبت میکنیم. اینجاست که کرامت انسانی در برابر ارزشی که در کوتاه مدت و بلندمدت برای ما دارید تعریف میشود.
خاطرم هست در یکی از سازمانها گروهی از افراد تاکید شدیدی بر حفظ کرامت انسانی داشتند و وقتی از تعریف آنها از این کرامت سوال میشد اغلب مصادیق سطحی برای آن ذکر میکردند از جمله ازادی افراد در ورود و خروج و تسهیل شرایط اخذ مرخصی. کسی از اجرای وظیفه و انجام امور به نحو احسن به عنوان یک کرامت انسانی سخن نمیگفت، کسی سخن از کاهش زمان نهار برای افزایش بهره وری، کاهش زمان مکالمات شخصی برای افزایش راندمان و یا تعیین اهداف روشن برای کسب اهداف بلند مدت سازمانی به عنوان یک کرامت انسانی سخن نمیگفت. آنارشیست را جایگزین نظم میپسندیم چون آب گل آلود میشود و زمانه ماهی گیری محیا…
امر اخلاقی، کما اینکه از اسم آنهم مشخص است یک امر متعالی است، یک فرهنگ برتر است، برگشت به گذشته نیست، آزادی بی قید نیست، اب گل آلود نیست، امر متعالی، متعالی است، در راستا اهداف متعالی و با نتایج متعالی.
نکته پایانی اینکه کرامت انسانی نتایج کریمانه ای هم در بر دارد، هر اقدامی که به یک نتیجه بلند مدت در مسیر اهداف بلند مدت سازمانی و اجتماعی منتهی نمیشود، قطعا در مسیر کرامت انسانی نیست و در واقع امر اخلاقی اولا در مسیر رشد فردی و ثانیا در مسیر رشد اجتماعی بهتر میتواند تعریف شود و بهتر است هر زمانی صحبت از یک امر اخلاقی و متعالی شد به مصادیق آن بیشتر بیندیشیم.
پ.ن1: در فلسفه اخلاق دیدگاه های متفاوتی وجود دارد، که این نوشتار مبتنی بر دیدگاه نتیجه گرایی تدوین شده و رویکرد مخالف آن، دیدگاه وظیفه گرایی است که البته ظاهرا با شرایط اجتماعی ما چندان تطابقی ندارد و ظاهرا عمده رفتارهای ما مبتنی بر دیدگاه نتیجه گرایی تنظیم شده است.
پ.ن2: اساسا مذهب و فرهنگ میتواند به عنوان متغیر مداخله گر در این روابط ورود پیدا کند و رفتارهای افراد را به سمت وظیفه گرایی جدی سوق دهد.