برای اغلب افراد سوال است که چه چیزی باعث تمایز و تفاوت در عملکرد مدیران می شود. مقالات و نوشته های بسیاری نیز در این زمینه وجود دارد. باب راجرز یکی از صاحب نظران توسعه رهبری، تجارب 25 ساله خود در این حوزه را در چهار عامل خلاصه کرده است که در ادامه آنها را توضیح میدهم. به عقیدهی وی، بیشتر مدیرانی که به مدارج بالا میرسند دارای دانش وسیع در حوزه تخصصی خود و نیز تجربه کافی هستند ولی من تفاوت های مهمی را از نظر ویژگی های شخصی مشاهده کرده ام. که عبارتند از :
- اشتیاق و علاقه شدید به هدف شان در کسب و کار
- اصالت
- کنجکاوی ذهنی
- شهامت رهبری
اشتیاق و علاقه شدید به هدف شان در کسب و کار
در میان جمعی از بهترین مدیران دهه های گذشته این ویژگی فصل مشترک همه آنها بود. از مدیر روزنامه ای که به شدت نسبت به گزارش کردن آنچه حقیقت داشت حساس بود ولی خود جانبداری سیاسی نمیکرد تا مدیر یک شرکت ایمنی که به حفظ سلامت افراد بیش از درآمد سازمان اهمیت میداد هرچند که دارایی سازمانش دو برابر شد. برخی مدیران در خصوص ارزشها و فرهنگ سازمان خود حساس هستند و برخی نسبت به کمک به جامعه و طبیبعتا برخی نیز نسبت به عدد و رقمها. این عدد و رقمها مهم هستند ولی همه چیز نیستند.
اصالت
در واقع شامل طیف وسیعی از ویژگیها میشود از پذیرفتن اشتباهات گرفته تا دریافت بازخورد و برخورد فروتنانه. دو نوع برخورد در این رابطه وجود دارد یکی برخورد مستحکم که ناشی از شخصیتی معتمد به نفس است و یکی برخورد مستبدانه که همه چیز را برای خود میخواهد و همیشه از عبارت "من" استفاده میکند بجای "ما". تجربه نشان داده است که مدیران نوع آخر با شکست مواجه میشوند. مدیرانی که به هیچ وجه به توصیه های مشفقانه همکاران زیردست خود توجهی نمیکنند. متاسفانه این مدیران همه جا هستند!
مدیران مستحکم جواب همه چیز را نمیدانند بلکه سوالاتی دقیق میپرسند و سپس خوب گوش میکنند. برای کارکنان خود ارزش قائلند و در صورت نیاز برایشان امتیازات خاصی لحاظ میکنند.
کنجکاوی ذهنی
بهترین مدیران همواره در حال یادگیری هستند. در فعالیتهای اجتماعی و عام المنفعه شرکت میکنند تا شرکت خود را به افراد جدید ارائه کنند. مدیران برتر به دنبال یادگیری دیگر فرهنگها هستند و علاقمندند بدانند سایر مدیران با چالش هایی نظیر چالش های آنها چگونه برخورد میکنند و چه تصمیماتی میگیرند.
اما مهمترین کنجکاوی مدیران برتر در خصوص مشتریان است. اینان برای مواجهه با مشتریان به گزارش خواندن بسنده نمیکنند بلکه مستقیما با آنها ملاقات میکنند تا بدون واسطه نیازهای آنها را بشنوند و در راستای این نیازها شرکت خود را توسعه دهند.
شهامت رهبری
مدیر ممکن است تمامی سه ویژگی فوق را داشته باشد ولی توانایی تصمیم گیریهای سخت و اقدام مبتنی بر آن را نداشته باشد که موجب میشود احتمال شکست سازمان به راحتی بالا رود. از نظر من سخت ترین تصمیماتی که لازم است مدیران اجرایی اتخاذ کنند در سه حوزه است: استراتژی، ساختار و افراد.
تغییر استراتژی سازمان همگام با تغییرات مداوم اقتصاد و تکنولوژی نیازمند شجاعت بالایی است که در صورت فقدان این شجاعت کسب و کار به نابودی کشیده میشود. در خصوص ساختار نیز بایستی در نظر داشت که تغییر ساختار بایستی به دنبال تعییر استراتژی انجام گیرد. در خصوص تغییر ساختار مدیران همواره بایستی از خود بپرسند چرا ما این این کار را انجام میدهیم؟ و چه ارزش افزوده ای این کار برای ما دارد؟ اما مهمترین موضوع افراد است. بسیاری از مدیران تصور میکنند برای ایجاد تغییر باید افراد متوسط سازمان را به کارهای بیشتر و سریعتر ترغیب کنند. من همیشه میپرسم که ضعیف ترین فرد در تیم شما کیست؟ و شما برای تقویت و یا حتی حذف او تا به حال چه کرده اید؟ در هر حال افراد متوسط و یا ضعیف سازمان بایستی به چالش کشیده شوند و این نیازمند شهامت مدیر است که چه زمانی و چگونه این کار را بکند.
اگر مدیر هستیم و یا در خود استعداد رهبری می بینیم، میتوانیم خود را در این چهار حوزه ارزیابی کنیم، در کدامیک وضعیت بهتری داریم و در کدامیک لازم است تغییراتی در درون و بیرون خود ایجاد کنیم؟
پیروز و پایدار باشید.
در صورت تمایل به دوستان خود شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید.