همه ی ما به صورت جسته گریخته یا سازمان یافته در مورد خطاهای شناختی مطالعه داشته ایم. یکی از جالبترین اینها که در این نوشته میخواهم در مورد آن صحبت کنم خطای قفل شدگی در کارکرد/عملکرد است که به شدت روی خلاقیت ما موثر است.
احتمالا در مورد بازی شمع و جعبه(یا معمای شمع) چیزی شنیده باشید. جالب است این معما پس از مرگ خالق آن در سال ۱۹۴۵ منتشر شده است. اصل معما این است:
شما در اطاقی هستید که میزی چسبیده به دیوار در آن قرار دارد. بر روی میز جعبه ای پر از پونز، کبریت و یک شمع قرار دارد. شما باید شمع روشن را طوری به دیوار وصل کنید که پارافین شمع بر روی میز یا کف اطاق چکه نکند. شما چگونه این کار را انجام می دهید؟
جواب خیلی پیچیده نیست، شما کافی است جعبه پونز را خلی کرده و با پونز به دیوار نصب کنید. در یک مطالعه در دانشگاه استنفورد تنها ۲۳درصد افراد این معما را حل کرده اند. چه چیزی باعث میشود در کارگاه های سازمانی که داریم اغلب افراد به این راه حل ساده نرسند؟ اسم آن همان قفل شدگی عملکرد است. افراد در مورد جعبه جز جعبه بودن آن فکر نمیکنند.
خط کش فقط برای خط کشی است؟ یا دستگاه منگه رومیزی فقط برای منگه زدن میتوان استفاده کرد؟ چرا وقتی کودک هستیم از هر چیزی برای هر کاری استفاده میکنیم، مثلا برای غذا خوردن فقط دنبال قاشق نمیگردیم؟ از یک جعبه در تخیلات خود ماشین، هواپیما و … میسازیم. ول وقتی سن ما بیشتر میشود صرفا حتی بقیه را بابت استفاده خارج از چارچوب وسایل توسط دیگران آنها را مسخره هم ممکن است بکنیم(مثلا وقتی میبینیم یک نفر از پیچ گوشتی به عنوان چک کش استفاده میکند).
همه اینها خطای قفل شدگی روی عملکرد(Function) است و این قفل شدگی قدرت حل مسایل را در ما به شدت پایین می آورد. برای هر مسیله دنبال یک راه حل و آن هم با وسایل و روشهای استاندارد هستیم. مگر همین مسایل و مشکلات ناشی از همین راه حل های استاندارد نبوده؟
نمود این قفل شدگی را در مقیاس بزرگتر در مسایل اجتماعی و سیاسی هم میبینیم. معمولا اولین راه حلی که به ذهن سیاستمدارها یا اقتصاد دان ها میرسد عملیاتی میشود. معمولا هم برای اینکه تایید آنرا بگیرند صرفا به یک تیوری استاندارد یا مطالعه مورد(case study) موفق در کشورهای دیگر استناد میکنند.
چند بار تا کنون دیده ایم یک سیاست مدار بیرون جعبه(Out of Box) فکر کند یا تصمیم بگیرد؟ اگر سیاستمدار یا اقتصاد دانی که مورد پسند و تایید ما هم هست بیرون جعبه فکر کند چقدر ما از او حمایت میکنیم؟ چقدر خود وی و تیم همراهش تحمل نقدها، تمسخرها و … دیگران را دارد؟ اساسا کسی را میشناسید که حوصله چنین دردسری را داشته باشد بیرون جعبه فکر کند.