امروز دیدم یک راننده آژانس در ماشینش برچسب کمپ تحریم خودرو را چسبانده بود، ولی چنان رانندگی می کرد که گویی پشت فرمان یک خوردو با 32 کیسه هوا و بهترین تمرمزهای روز دنیاست.
میگویند سالانه ایکس تعداد انسانی در اثر تصادف در جاده ها کشته می شوند. آمار نگران کننده است ولی یک نکته:
چرا به این آمار نگاه سیستمی وجود ندارد؟ چقدر از این آمار ناشی از جاده هاست، چقدر از این آمار ناشی از خودرو هاست و چقدر از این آمار ناشی از رانندگی ماست. مسئول حفظ جان ما کیست؟ قطعا اول از همه خودمان
اغلب مردم سطح حداقلی در مقابل مسئولیت اقدامات خود را نیز قبول نمی کنند. برای هرچیزی یک دلیل بیرونی پیدا می کنند. نمود کامل تئوری اسناد در بخش اسناد بیرونی.
خودرو بی کیفیت است، کیسه هوا ندارد، ترمز ای بی اس ندارد، اصلا یک موتور است و یک اتاق نه چندان مناسب. مگر همه ی اینها را نمی دانید. پس یا نباید بخرید یا وقتی مالک یکی از این موتورهای اتاق دار شدید، اصول و احتیاط هایی در رانندگی رعایت شود.
به نظرم بیشتر از اینکه جامعه به یک کمپ برای تحریم خودرو و تحریم خودرو سازها نیاز داشته باشد، به یک کمپ آموزش مسئولیت پذیری فردی و اجتماعی نیاز دارد.
نمود همین فرهنگ را در سازمانها نیز می توانید مشاهده کنید. همه کارکنان انتظار دارند مدیر معجزه ای کند و عملکرد سازمانی چندین برابر شود بدون اینکه حتی به خود زحمت کوچکترین تغییری را نیز بدهند.
اغلب کارکنان منتظرند از بیرون اتفاقی رخ دهد، موجی بیاید و اینها را نیز با خود ببرد بدون اینکه آنها زحمتی به خود بدهند.
توصیه می کنم هر جایی که هستیم کمک کنیم مسئولیت پذیری په در سطح فردی و چه در سطح سازمانی و نهایتا ملی تقویت گردد.
پیروز و پایدار باشید.
حق با شماست.بهبود حال جامعه فقط و فقط حاصل بهبود یک یک افراد، خانواده و اجتماع است.تغییر فقط از خودمان شروع می شود نه با شروع کمپین های شکست خورده و خود فریب.پیروز باشید.