به نظر مهمترین وظیفه هر مدیری، مدیریت کردن دیگران(Managing Others) است. اساس هر مدیری در هر سطحی اگر همین یک کار را درست انجام دهد لازم نیست کار دیگه ای صورت دهد.
ولی از آنجایی که این وظیفه از سخت ترین تکالیف مدیریتی، مشاهده می کنیم که روسا و مدیران به سمت کارهای کارشناسی متمایل هستند. یعنی به جای اینکه انرژی خود را روی توانمند سازی و توسعه کارشناسان خود متمرکز کند، همان انرژی را صرف انجام کار اصلی که بر عهدهی آن مجموعه است می کند.
نتیجه چه می شود؟
کار انجام می شود، شاید در کمترین زمان و با کیفیتی مورد قبول، ولی تعدادی کارشناس بی هنر و توانمند نشده روی دست سازمان باقی می ماند. بنابراین اگر در پست مدیریتی هستید دست از انجام هر کاری بردارید و مدتی روی مدیریت دیگران متمرکز شوید. در این مسیر مشکلاتی وجود دارد، یکی از این مشکلات کارکنان بدقلق هستند. ما معمولا کارکنان بدقلق را با یکی یا چند مشخصهی زیر توصیف می کنیم:
- کارکنانی که به نظر به هیچ صراطی مستقیم نیستند،
- پایین تر از حد انتظار عملکرد دارند
- اینکه در تعامل با دیگران مسائل و مشکلاتی دارند
- شاید هم خود را به خنگی می زنند،
- وظایف و مسئولیتهای بیشتر قبول نمی کنند
- و یا اینکه مدام روی محدودیتها متمرکز می شوند.
اینها برخی مشخصه هایی هستند که بیشترین درگیری را ایجاد می کنند و اغلب بیشترین فراوانی را هم دارند. در چند نوشته آینده قصد دارم به این گروه از کارکنان بپردازم، انواع تقسیم بندی های آنها را اشاره کنم و برخی تکنیک های برخورد با آنها را تبیین کنم
همراه من باشید
در صورت تمایل می تواند با دوستان خود در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید.
بازتاب: یک تمرین: بد قلق کیست؟ - قراول، دیدبان رفتار سازمانی
عاشق این وبسایت شدم من.عالی هستید شما