ترجمه و تلخیص: احمد باغستانی، دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار دانشگاه علامه طباطبایی
یه نقل قول معروف از سقراط است که میگویدزندگی ارزیابی نشده ارزش زیستن ندارد، دراین رابطه PATRICK J.McGINNISگرداننده پادکست FOMO Sapiensکه در آن به افراد مهارت انتخاب چیزهایی که دوست دارند و شجاعت کنار گذاشتن بقیه چیزها را آموزش میدهد، به سراغ KHE HYمیرود. او که فارغ التحصیل مهندسی کامپیوتر از دانشگاه ییل بوده سابقه بیش از 15 سال فعالیت در بازارهای مالیWall Street را دارد. او از سال 2007- 2015 در یکی از بزرگترین صندوق های سرمایه گذاری ریسک پذیر آمریکا به عنوان BlackRockبه عنوان مدیر و سرپرست تیم تحقیقاتی فعالیت کرده است. KHE HYمدت زیادی است که در رابطه با اینکه چگونه میتوان زندگی که میخواهیم را طراحی کنیم و در این مسیر گرفتار تلههای موجود نشویم فکر میکند و در این زمینه در وبلاگ خود به عنوان RADREADSمطلب مینویسد و پادکست تهیه میکند. همچنین به عنوان نویسنده همکار با وب سایت QUARTZکه به بر روی چگونگی مدیر بهتری بودن، ساختن شغل و پیدا کردن مسیر در دنیای مدرن تمرکز دارد فعالیت می کند.
زندگی ارزیابی شده چیست؟
"موفقیت چیست،؟ ثروت چیست؟ من چگونه همسر یا پدری میخواهم باشم؟ "اینها سوالاتی بوده کهKHE HYدر دهه سوم عمر خود با آن مواجه میشود. او گرچه از سنین نوجوانی برای کسب موفقیت و ثروت در وال استریت سخت تلاش کرده است. اما نه تنها خودش به این سوالات پاسخ نداده بود بلکه اجازه داده بود که دیگران برای او این مسائل را تعریف کنند. کار متداول در وال استریت مشابه خیلی از کارها شبیه محبوس شدن در جعبهای و منفک شدن از فضای بیرون و عمیق شدن هر چه بیشتر در خود و سخت تر کار کردن است. این زندگی است که KHE HYآن را زندگی ارزیابی نشده قلمداد میکند.
گرچه امروزه افراد در انجام کارهایی مثل گوش کردن به پادکست، فعالیت در رسانههای اجتماعی، کتاب خواندن، سریع خواندن خیلی خوب هستند ولی این فعالیتهابه صورت خودکار انجام میگیرد. در ظاهر همه چیز خیلی شیک و مرتب هست ولی در درون افراد نمیدانند که چیکار می کنند. به نظر KHE HYاین عدم تعادل منبع، یک رنج عظیم برای بشریت است که او سعی می کند به آن تلنگر زده و نظراتش را در این مورد برای خودش و دیگران به اشتراک بگذارد.
موفق شدن، ارتقا یافتن در کار در ابتدا خیلی خوشحال کنده است، احساس اینکه تلاشها به نتیجه رسیده است. ولی به قولKHE HYشبیه بستنی خوردن میماند اسکوپ اول لذیذ و لذت بخش است، قاشق بعدی نسبتاً خوب و در انتها صرفاً در حال خوردن هستید. درروزهای بعد از موفقیت دوباره حال افراد به حالت میانگین بر میگردد. تعاملات روزانه با کامپیوتر و جدا بودن از دنیا پهناور بیرون از دفتر کار که زندگی در آن جریان داشته، فرصت نداشتن برای کارهایی که انسان همواره دوست دارد انجام بدهد هنگامی که می بیند زمان رو به پایان است علیرغم موقعیت شغلی خوب و در آمد مناسب سبب گردیده است که از کار در شرکت استعفا دهد و سعی کند در این میان با نوشتن وبلاگ و فکر کردن در رابطه با ایدههای خود زندگی خود را جلو ببرد. این حس آزادی و تجربه زندگی متفاوت باعث حرکت او شده است. همچنین او سعی میکند به افراد کمک کند که بتواند شغل های خود را باز طراحی کنند.
هنگامی که فرد تصمیم میگیرد برای خودش شروع به کار کند، با واکنش های متفاوتی از سمت همکاران و دوستان خود روبرو میشود. عدهای این کار را شگفت انگیز تلقی میکنند، چرا که دیگر رییسی وجود ندارد که که مجبور باشی به او پاسخگو باشی، عدهای همواره می پرسند که می خواهی چیکار کنی در صورتی که خود فرد هنوز دقیقاً نمیداند و نکته مهم اینکه چون بیشتر ارتباط حول مسائل کار شکل میگیرد کم کم حرف مشترکی وجود ندارد که با دوستان کاری قبل زده شود. تنها کاری که در این زمینه میشود کرد یادگیری چگونه واکنش نشان دادن به این مسائل است.
" یه عمر کار می کنی پول در میاری و همه این پول ها رو خرج می کنی که خوشحالی رو با خریدن وسایلی که واقعاً نیازی بهشون نداری بدست بیاری. "
این نکته کلیدی حرفهای KHE HYاست. اینکه افراد خیلی کار میکنند که بتوانند کلی وسایل مخلتف تهیه کنند از انواع وسایل اکترونیکی گرفته تا تجهیزات گلف که بیشتر آنها استفاده نمیشه یا مزیت خیلی خاصی نسبت به چیزی که الان دارید ندارد و این هم عمدتاً به خاطر فشار جامعه است. البته او دنبال یک تعادل در زندگی نیز هست که در آن مقدار کار کردن کافی، تفریح کافی، خواب کافی مهم است.
البته این کمتر خریدن با نگاه رهبانیت فرق داره، در واقع آگاهانه زندگی کردن و خرید کردن هست، چرا که به طور مثال KHE HYاشاره میکنند هزینه قابل توجهای صرف خرید کفش ورزشی میکند چرا که به دویدن علاقه مند است ولی از طرف مقابل هزینه صرف خرید کیف، ساعت و انواع وسایل الکترونیکی دیگه نمیکند. اینکه چیزی که بیشتر باعث خوشحالی میشود را میبایست افزایش داد نه اینکه برای هر چیزی هزینه کرد و متعاقباً مجبور شد که بیشتر کار کرد و در دام کار کردن مدوام و نداسته گیرد.
نکته دیگری که این پادکست به آن اشاره میکند بحث اعتماد هست، شبیه اعتماد برادرها به یکدیگر، اینکه بتوانیم در موقعیت –های مخلتف خود را جای دیگری بگذاریم و کمتر تحت فشار قرار دهیم یکدیگر را برای کار کردن سر زمان که خیلی مواقع به خاطر یکسری اتفاقات پیش بینی نشده ممکن است بهم بخورد. و این اعتماد میتواند کمک کننده باشد.
عمده مطلبی که در این پادکست مورد اشاره قرار میگیرد. داشتن نگاه آگاهانه نسبت به زندگی و کار است، اینکه چه میزان کار را برای بدست آوردن چه چیزی انجام میدهیم و باید به دنبال موضوعاتی باشیم که واقعاً ما را خوشحال میکند نه صرفاً دنباله رو خرید وسائلی که به کار نمیآیند. چرا که بسیاری از افراد نمی دانند که چه میزان پول خرج میکنند و برای چی هزینه میکنند.