بهترین سبک رهبری

فرض کنید مدیر یک مدرسه هستید، چگونه با معلمانی که در این مدرسه هستند برخورد می کنید؟ حال فرض کنید مدیر پروژه با یک تیم کاملا حرفه ای و متخصص هستید؟ یا فرض کنید دو اتاق در یک شرکت وجود دارد با افرادی مشابه از لحاظ تخصص و متفاوت از جنبه هیا دیگر حتی جنسیت. اگر امروز مدیر اتاق الف هستید، یک سبک رهبری و مدیریت دارید. اگر روزی مدیر اتاق ب شوید همان سبک را خواهید داشت؟ مثلا اگر شما یک رهبر با سبک مشارکتی هستید، همیشه همین سبک را استفاده می کنید؟

اگر جواب سوال آری باشد، وضعیت سبک رهبری شما مناسب ارزیابی نمی شود. چون این من به عنوان مدیر نیستم که تعیین کننده سبک رهبری هستم، بلکه مخاطب، سازمان و ماهیت کار و خیلی عوامل دیگر هستند که بایستی در تعیین سبک رهبری من موثر باشند. پس اگر مدیر اتاق الف هستم، وقتی به اتاق ب منتقل می شوم بایستی در سبک رهبری خود بازنگری اساسی صورت دهم. اجازه دهید کمی تخصصی تر و مصداقی تر بحث را پیش ببرم.

فرض کنید تنها افراد را بر اساس دو شاخص میزان توانایی تخصصی و میزان انگیزه ای که دارند تقسیم بندی کنیم. بنابراین با چهار دسته نیرو رو برو خواهیم بود:

دسته اول: نه انگیزه ای برای انجام کار دارند و نه توان و تخصص لازم را.  از نشانه های این دسته این است که از حجم زیاد کار می ترسند، وظایف خود را رد سطح کیفی مطلوبی انجام نمی دهند. زیاد در مورد شیوه انجام تکلیف خود سوال می کنند و برخی وظایف را به پایان نمی رسانند.

دسته دوم: فردی که بسیار با انگیزه است و تمایل دارد کاری را انجام دهد ولی توانایی و تخصص لازم را ندارد. 

دسته سوم: انگیزه ای برای انجام کار ندارد ولی تخصص لازم برای انجام کار را دارد.

و دسته آخر: فردی که هم انگیزه لازم را دارد و هم توانایی و تخصص لازم را. 

اگر خوب دقت کنیم بینهایت حال دیگر بین این 4 حالت مطرح شده وجود دارد. الان اگر نیک بنگرید شما بایستی سبک رهبری واحدی را داشته باشید؟ در مقدمه مثالی از واحد الف و ب زدم. الان می توان این مثال را کمی بازتر کنم. برای رهبری اعضای مختلف تیم، ایا بایستی یک سبک رهبری بکار برد؟ 

الان که در حال مطالعه این متن هستید، همگی مخالف کاربرد سبک رهبری واحد برای همه موقعیتها هستیم ولی در عمل اغلب ما و خیلی از مدیران اینگونه عمل نمی کنند. در واقع اغلب مدیران سبک رهبری واحدی دارند که گاهی با تیمی جور می شود  با تیمی خیر. ولی شما در دراز مدت فردی را نمیبینید که تغییری در سبک خود داشته باشد.

هرسی و بلانچارد دو داشنمند عرصه تئوری های رهبری، بر همین اساس تئوری رهبری موقعیتی را مطرح کرده اند که علی رغم جالب توجه و کاربردی بودن، کمتر مدیران و رهبران سازمانی از آن آگاهی دارند و اگر هم این آگاهی وجود داشته باشد، کمتر آنرا به استفاده می گیرند. بر اساس نظر این گروه 4 سبک رهبری کلی وجود دارد که بر حسب هر کدام از شرایط یکی از آنها نسبت به بقیه ارجحیت دارد:

سبک رهبری آمرانه

به عقیده این دو زمانی از این سبک باید استفاده کرد که فرد نه توانایی انجام کار را دارد و نه انگیزه لازم را. بر این اساس رهبر بایستی کلیه موارد چه چیزی، چه کسی، چگونه و چه وقت و کجا را برای زیردست روشن نماید. ارتباطات در این سبک کارمالا یک سویه بوده و غالب تصمیمات از سوی رهبر اتخاذ می شود. دستورالعمل ها نیز به صورت گام به گام با خروجی های شفاف مورد انتظار تعیین می گردد. در این سبک کاربرد تنبیه گاهاً از تشویق بیشتر خواهد بود. 

سبک رهبری متقاعد سازی

Selling یا متقاد سازی یعنی اینکه فرد را بایستی قانع کنید به انجام کاری که توانایی آنرا ندارد ولی انگیزه لازم را دارد. شاید سخت ترین سبک رهبری هم همین باشد چون فرد توانایی انجام کار را ندارد ولی انگیزه را بلی. پس بایدیستی انرژی هدفمندی گذاشته شود تا فرد قانع به انجام کار شود. چیزی شبی به انرژی که یک فروشنده میگذارد تا شما را متقاعد به خرید محصولی کند. علی الاصول بر خلاف سبک رهبری آمرانه در این سبک ارتباطات به صورت کاملا دو طرفه است و پیشرفتهای کار هرچقدر هم که کوچک باشند بایستی تشویق شوند. حمایت احساسی و اجتماعی در این سبک به شدت موثر و کلیدی است.

سبک رهبری مشارکتی

این سبک را زمانی استفاده می کنند که فرد توانایی انجام کار را دارد ولی انگیزه لازم را خیر. به همین منظور از طریف فرایند حامیت خواهی از طریق جلب مشارکت سعی می شود نگیزه لازم در فرد ایجاد و به نوعی مسئولیت پیذیری تقویت گردد.  ارتباطات دو سویه است و تا حد امکان تصمیم ها از سوی زیردستان اتخاذ می شود. حمایت و تشویق نقش کلیدی در این سبک رهبری دارد. ایجاد اعتماد برای افزایش انگیزه هم از کلیدی ترین مسائل در این سبک رهبری است.

سبک رهبری تفویضی

و نهایتا سبک رهبری تفویضی زمانی کاربرد دارد که شما با یک تیم بالغ چه از لحاظ انگیزه و چه از لحاظ توانایی روبرو هستید. گروهی افراد که هم انگیزه دارند و هم توانایی. بنابراین همه تصمیمات از جانب آنها اتخاد می شود، شما بیشترین نقشی که در میان این گروه یا با این افراد می توانید بازی کنید، نقش حمایتی از آنها در برابر محیط  و ایجاد تعادل و یکپارچگی درونی است. ازادی عمل یک ارزش برای این افراد محسوب می شود و صرفا خروجی ها کنترل می شود و نه فرایند.

با این اوصاف دور از انصاف است که با وجود این همه تنوع در زیردستان و این همه سبک رهبری متفاوت با کارکردهای متفاوت ما از ابتدای عمر تا انتها از یک روش یا سبک استفاده کنیم.

پیروز و پایدار باشید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *