نقد نقد تا پيروزي . . .

نقد نقد تا پيروزي . . .

در خصوص تفكر انتقادی شايد زياد شنيده باشيم و يا حتي به صورت مبهم از كنار آن رد شده باشيم ولي به نظر من يكي از رويكردهاي جالبي كه در اين عصر بايستي به نظريات سازمان و مديريت داشت و از سوي مي توان آنرا از ضروريات اين دوره دانست.

بعد از فارغ التحصیلی و ورود به بازار کار، با جنبه های واقعی کار و اشتغال از نزدیک آشنا می شوید. این آشنائی مثل هر موضوع دیگری، در کنار جنبه های خوب و جذاب، جنبه های نامطلوب و بعضاً آزار دهنده هم دارد. از جنبه های مثبت میتوان به استقلال مالی و شخصیتی و از جنبه های احتمالاً نامطلوب به محدودیت های موجود در محل کار یا بی عدالتی ها نسبت به کارمندان اشاره کرد. اما در تمام لحظه ها‌ي شاغل بودن تجربیاتی نهفته که قبل از ورود به این بازار و محیط،  ازآن بی اطلاع بودید. این که در حال حاضر به صورت واضح می دانید که به طور مثال بخش فروش شرکتی که در آن کار می کنید دقیقا چگونه کار می کند، شما را خشنود و با انگیزه خواهد کرد. اما این سوال ریشه ای که سازمان، به عنوان یک کل و یک سیستم،چگونه کار می کند سوالی نهفته تر در خود دارد که سازمان اصولا باید چگونه کار کند؟

نظریه انتقادی نه تنها از ما می خواهد که نسبت به سازمان با رویکردی انتقادی برخورد کنیم بلکه از ما چنین رویکردی را در قبال نظریات نیز طلب می کند.

این نظریه چند فرض دارد که محققان و نویسندگان را در این زمینه به هم پیوند می دهد:

نخست این نظریه تلاش بر این دارد تا به افراد کمک کند که علایق واقعی خود را دریابند. این امر نوعی تعهد ایجاد می کند که افراد را از هرگونه استثمار، تسلط یا سرکوبی رها می سازد.

ثانیا این نظریه  پوزیتیویسم یا به عبارتی جدایی حقيقت از ارزشها را رد می کند. همچنین در نهایت با بررسی نظریات جامعه شناختی، علوم طبیعی وحتی افرادی که این نظریات را ارایه داده اند، در مي يابيم آنها در پارادایم های وابسته به هم عمل می کند.

نوع تفكر هيچكس و هيچ منطقي از زير سوال بردن مصون نيست.

در واقع این نظریه به ما یادآوری می کند نوع تفکر هیچ کس و هیچ منطقی از زیر سوال بردن مصون نیست. اين رويكرد تفكر غالب فعلي را در منافع شركتهاي مي بيند بدون توجه به اينكه اين منافع به چه سمتي است. در همين راستا تمام تلاش خود را در جهت انساني تر شدن سازمانها بكار ميگيرد. البته زبان مورد استفاده نظریه پردازان در این حوزه گاهی اوقات بازتابی از مارکسیسم است که در آن، نقطه نظر کارگر بر مدیر یا صاحبان سهم ارجحیت دارد.

یکی از این نظریه پردازان به نام آلوسن اعتقاد دارد سازمانهای بزرگ با دستکاری اقتصاد، اجتماع و دیگر فاکتورهای فرهنگی به نفع خودشان به حیات خود ادامه می دهند. در واقع این سازمانها با جا انداختن نوعی عقلانیت تکنولوژیکی (نحوه ای از فکر کردن است که در آن ارزش ها و اهداف آن سازمان ها در نظر گرفته می شود) در جامعه به عنوان تفکر منطقی و غیرقابل پرسش به پیشرفت خود می پردازند. به طور مثال پیشرفت در سده ی اخیر همواره به عنوان ارزش در جوامع ما تلقی شده است حال می خواهد با هر هدفی و هر نیتی باشد.

چیزی که نظریه انتقادی بیان می دارد این امر است که باید به تفکر غالبی همچون پیشرفت با نگاهی انتقادی نگریست. این تفکر به دلیل آنکه به نفع سازمان های بزرگ است این چنین جایگاه بزرگی را در جوامع یافته به عبارتی اگر این تفکر نبود هیچ گونه انگیزه ای برای تولید محصولات جدیدی نمی بود و مشتریان به دنبال خرید محصولات تازه نمی رفتند.

تاكيد اصلي اين رويكرد را مي توان در اهميتي كه به شك مي دهد ديد. از اين ديدگاه افراد با يك رويكرد شك‌گرايانه منطق تكنولوژيكي و تصميم گيري سازمان را زير سوال مي برند.

به عقيده انديشمندان اين حوزه اين منطق تكنولوژيكي و اين نوع نگاه به پيشرفت افراد را تبديل به شهروندان درجه دو جامعه كرده است كه متعلق به شركتهايشان هستند و در اصل اداره جامعه توسط مذاكره بين اين شركتها و نه توسط افراد صورت مي پذيرد.

اصل و اساس اين رويكرد را مي توان در تلاش براي به مركز آوردن تمام آنهايي كه در حاشيه بوده اند، تعريف كرد.

از آنجايي كه هيچ تفكري از انتقاد مصون نيست، رويكرد انتقادي هم مورد انتقادهايي قرار گرفته است. از جمله اينكه برخي مدعي هستند كه همين منطق تكنولوژيك باعث پيشرفت جامعه شده و همچنين اينكه سطح رفاه اجتماعي و آگاهي عمومي هم از طريق هم منطق تكنولوژيك(آموزش از راه دور) افزايش پيدا كرده است.

پیروز و پایدار باشید.

2 دیدگاه دربارهٔ «نقد نقد تا پيروزي . . .»

    1. خواهش مي كنم.
      در پست بعدي در نظر دارم چند منبع مهم در مورد اين رويكرد معرفي كنم. اين مطلب برداشت آزادي بود از كتاب theories of Macro Organizational Behaviour

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *